کد مطلب:77680 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:108

خطبه 196-خطاب به طلحه و زبیر











و من كلام له علیه السلام

كلم به طلحه و زبیرا بعد بیعته بالخلافه و قد عتبا (علیه) من ترك مشورتهما و الاستعانه فی الامور بهما.

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است كه تكلم كرد به آن با طلحه و زبیر بعد از بیعت كردن با او به خلافت و حال آنكه سرزنش می كردند بر او از جهت مشورت نكردن با ایشان و یاری نخواستن از ایشان در كارهای خلافت.

«لقد نقمتما یسیرا و ارجاتما كثیرا، الا تخبرانی ای شی ء كان لكما فیه حق دفعتكما عنه؟ ام ای قسم استاثرت علیكما به؟ ام ای حق دفعه الی احد من المسلمین ضعفت عنه، ام جهلته، ام اخطات بابه؟»

یعنی هر آینه خشمگین شدید از جهت چیزی اندك و سهل كه شور نكردن با شما باشد و به تاخیر انداختید و پس بردید خیر و منفعت دینی بسیاری را، آیا خبر نمی دهید شما دو نفر مرا كه چه چیز از برای شما بود در آن حقی كه من بازداشتم شما را از آن؟ و كدام حظ و نصیب است كه برگزیدم خود را بر شما در آن؟ یا كدام حقی است كه رسانید او را به من احدی از مسلمانان كه سست بودم از انفاذ آن؟ یا نادان بودم حكم او را، یا خطا

[صفحه 851]

كردم درباره ی آن؟

«والله ما كانت لی فی الخلافه رغبه و لا فی الولایه اربه و لكنكم دعوتمونی الیها و حملتمونی علیها، فلما افضت الی نظرت الی كتاب الله و ما وضع لنا و امرنا بالحكم به فاتبعته و ما استسن النبی، صلی الله علیه و آله، فاقتدیته، فلم احتج فی ذلك الی رایكما و لا رای غیركما و لا وقع حكم جهلته فاستشیركما و اخوانی من المسلمین و لو كان ذلك لم ارغب عنكم و لاعن غیركما.»

یعنی سوگند به خدا كه نبود از برای من به تقریب بسیاری منافقین و كمی یاوران و مخلصان، در خلافت رغبتی و خواهشی و در امارت حاجتی ولكن شما خواندید مرا به سوی خلافت و بار كردید مرا بر خلافت، پس وقتی كه رسید به من خلافت نگاه كردم به سوی كتاب خدا و به آنچه قرار داده است از برای ما و امر كرده است ما را به حكم كردن به آن، پس متابعت و پیروی كردم او را و آنچه را كه گردانیده بود پیغمبر صلی الله علیه و آله سنت و طریقه، پس اقتدا كردم او را، پس محتاج نشدم در هیچ یك از كتاب و سنت به سوی تدبیر شما و نه تدبیر غیر شما و واقع نشد حكمی كه من ندانستم او را، پس طلب كنم شور با شما و شور با برادران از مسلمانان را و چنانچه بود احتیاج رونمی گردانیدم از شما و نه از غیر شما.

«و اما ما ذكرتما من امر الاسوه، فان ذلك امر لم احكم انا فیه برایی و لا ولیته هوی منی، بل وجدت انا و انتما ما جاء به رسول الله، صلی الله علیه و آله، قد فرغ منه، فلم احتج الیكما فیما قد فرغ الله من قسمه و امضی فیه حكمه، فلیس لكما والله عندی و لا لغیركما فی هذا عتبی. اخذ الله بقلوبنا و قلوبكم الی الحق و الهمنا و ایاكم الصبر.

ثم قال علیه السلام: رحم الله رجلا رای حقا فاعان علیه، او رای جورا فرده و كان عونا بالحق علی صاحبه.»

یعنی و اما آنچه را كه مذكور كردید شما از امر مساوی كردن شما با غیر در غنائم و زكوات، پس به تحقیق كه آن امری است كه حكم نكردم من در آن برای خودم و مباشر آن نشدم از روی خواهش نفس خودم، بلكه یافتم من و شما حكمی را كه آورده است آن

[صفحه 852]

را رسول خدا، صلی الله علیه و آله، به تحقیق كه فارغ گردانیده شده، یعنی كامل و تمام شده، بدون احتیاج به تبدیل و تغییری و محتاج نشدم به سوی شما در چیزی كه به تحقیق كه فارغ شده است خدا از قسمت كردن آن و گذشته است در آن حكم خدا، پس نیست از برای شما سوگند به خدا در نزد من و نه از برای غیر شما در این قسمت بالسویه سرزنش و ملامتی. بگیرد خدا جانهای ما و جانهای شما را به سوی حق و بیندازد در دل ما و شما صبر و شكیبائی را.

پس گفت علیه السلام: رحمت كند خدا مردی را كه ببیند حق را پس یاری كند بر آن، یا ببیند ظلم و ستمی را پس برگرداند آن را به سوی حق و باشد یاور به حق بر مصاحبش.

[صفحه 853]


صفحه 851، 852، 853.